بنده حقیقى کسى است که شیرینى اش طاعت خدا، لذتش دوستى خدا، نیازش به خدا، درد دلش با خدا، تکیه و اعتمادش بر خدا، حسن خلقش رفتار همیشگى، شغلش سخاوت، ثروتش قناعت، کارش عبادت، توشه اش پرهیزگارى، گفتمانش قرآن، همنشینش یاد خدا، پوشش وى تهیدستى، خوردنى اش گرسنگى، نوشیدنى اش تشنگى، پیراهنش شرم و حیاء، زندانش دنیا، دشمنش شیطان، نگهبانش خدا، آسودگى اش مرگ، خوشى اش قیامت و جایگاهش بهشت باشد .
بنده حقیقى کسى است که شیرینى اش طاعت خدا، لذتش دوستى خدا، نیازش به خدا، درد دلش با خدا، تکیه و اعتمادش بر خدا، حسن خلقش رفتار همیشگى، شغلش سخاوت، ثروتش قناعت، کارش عبادت، توشه اش پرهیزگارى، گفتمانش قرآن، همنشینش یاد خدا، پوشش وى تهیدستى، خوردنى اش گرسنگى، نوشیدنى اش تشنگى، پیراهنش شرم و حیاء، زندانش دنیا، دشمنش شیطان، نگهبانش خدا، آسودگى اش مرگ، خوشى اش قیامت و جایگاهش بهشت باشد .
با توجه به این حدیث شریف مى توان نشانه هاى دوستان خدا را چنین بر شمرد:
1- لذتها و شیرینى هاى زندگى آنان، طاعت و عبادت و محبت الهى است. لذت عبادت از هر لذت دیگرى چون شهوت، ریاست، علم و معرفت و مانند آن برایشان لذیذتر است و شیرینى آن از هر شیرینى و خوشى عمیقتر است؛ به همین خاطر است که مى گویند و پیوسته طلب مى کنند که:
«
الهى أذقنى برد عفوک و حلاوة ذکرک و شکرک»؛ محبوب من، خنکى بخشش و شیرینى یاد و سپاست را به من بچشان.
«
الهى أذقنى حلاوَة عبادتک»؛ شیرینى بندگى ات را به من بچشان .
«
الهى أذقنى حلاوة مناجاتک»؛ شیرینى نجواى با تو را به من بچشان .
«
الهى من ذاالذى ذاق حلاوة محبتک فرام منک بدلا»؛ پروردگارم! کیست که شیرینى محبت تو را چشیده باشد و غیر تو را خواهد.
«
الهمّ ارزقنا حلاوة الایمان»؛ بارالها! شیرینى ایمان را روزى ما بگردان .
«
وارزقنى فیه حلاوة ذکرک»، شیرینى یادت را نصیبم ساز.
«
متعَّنا بلذیذ مناجاتک» ؛ با نجوایت کامیابم فرما .
2- نیازشان به خداست و رفع نیازشان از اوست ؛ از غیر هیچ نطلبند. هم از او طلب کنند و هم از او وسیله روایى طلب و حاجت خویش طلبند. اگر کارشان در دست دیگران باشد، اگر چه به ظاهر از آنان انجام آن را مى خواهند، ولى در واقع از خدا مى خواهند که کارشان را به دست آن بنده خود به انجام رساند؛ اگر انجام شد، خدا را سپاس گویند و اگر نشد، از کسى شکایتى ندارند.
3- توکّل و اعتماد بر خدا
4- حسن خلق
5- سخاوت
6- قناعت
7- عبادت
8- تقوى
9- تلاوت قرآن
10- ذکر
11- تحمل فقر، گرسنگى و تشنگى
12- حیاء
13- دشمنى با شیطان
14- مرگ راحتى آنان است
15- دنیا زندان آنان است
16- جز از خدا از هیچکس ترس ندارند.
هزار دشمنم ارمى کنند قصد هلاک گرم تو دوستى از دشمنان ندارم باک
17- خدمت به بندگان خدا. «
یاداوود! اذا رأیت لى مریداً (طالباً) فکن له خادما.»
مرا عهدى است با جانان که تا جان در بدن دارم هواداران کویش را چو جانم در بدن دانم
18- شب زنده دارى
19- مردم از آنها آسوده اند؛ چنان مشغولند که فرصتى نمى یابند تا در زندگى دیگران سرک بکشند و زندگى پنهانى دیگران را آشکار سازند. آن قدر از خود براى گفتن و چاره جویى کردن دارند که به گفتن از زندگى دیگران نمى پردازند. به فرموده امیر مؤمنان (صلوات الله علیه): «
انّ المومن من نفسه فى شُغلٍ والنّاس منه فى راحَة»؛ مردم از سوى او احساس ضرر و خطر نمى کنند.
20- مؤمنان و دوستان خدا عزیز و سر بلند و در عین حال متواضع و فروتنند، ولى هرگز خوار و زبون نیستند. خدا هرچه براى دوستانش بخواهد، خوارى نمى خواهد.ممکن است به دست افراد دون پایه و پست کشته شوند، ولى با سر بلندى کشته مى شوند.
امام صادق (علیه الصلاة والسلام) فرمود: «
انّ الله عز وجل فوَّض الى المؤمن أموره کلها و لم یفوض الیه أن یکون ذلیلا؛ أما تسمع الله تعالى یقول: و لِلّه العزّةُ و لرسوله و للمؤمنین، فالمؤمنُ یکون عزیزا و لا یکونُ ذلیلا ثم قال: ان المؤمن أعزُّ من الجبل، یستفلُّ منه بالمَعاول و المؤمنُ لا یستفلُّ من دینه شىء.»
خداى متعال کارهاى مؤمن را به او واگذار کرده است تا هر چه خواهد انجام دهد، ولى او را مجاز نگذاشته است که خوارى پذیرد. مگر نشنیده اى که خداوند فرمود: عزت و سر بلندى از خدا و رسول خدا و مؤمنان است. از این رو مؤمن عزیز است نه ذلیل. آن گاه فرمود: مؤمن از کوه سختتر است، چون از کوه مى توان با کلنگ چیزى جدا ساخت و آن را تراشید، ولى از دین مؤمن هیچ چیز نمى توان جدا ساخت .
امام صادق (صلوات الله وسلامه علیه) فرمود: «
من رَوى على مؤمنٍ دوایة یُریدُ بها شَینه و هَدمَ مرّوتهِ یسقُطُ من أمین النّاس، أخرَجه الله عزوجل من ولایته الى ولایة الشیطان»؛ کسى که چیزى از مؤمنى را براى دیگران بازگو کند تا او را خوار سازد و شخصیتش را تخریب کند تا از چشم مردم فرو افتد، خداوند او را از ولایت خودش بیرون مى سازد و به ولایت شیطان مى سپارد.
عزت وسر بلندى مؤمن چنان اهمیت دارد که هر کارى که بدان آسیب رساند، کارى شیطانى است و سبب بیرون شدن از رحمت الهى مى شود و به لعنت ابلیسى گرفتار مى سازد .